یوسف قوجق

از یاقوت
یوسف قوجق
شاعر و نویسنده
نام اصلییوسف قوجق
زمینه فعالیتنویسندگی
ملیتایرانی
تاریخ تولد۱۳۴۷ ‏(۵۶–۵۷ سال)
محل تولدگلستان
محل زندگیتهران
کتاب‌هانبرد در قلعه گوک تپه
نردبانی رو به آسمان
آتتین
زندانی دو دیکتاتور
تحصیلاتکارشناسی ارشد مردم‌شناسی
جوایزتقدیر در سیزدهمین جشنواره کتاب‌های رشد در سال ۱۳۹۵
کسب جایزه قلم زرین در سال ۱۳۹۹

یوسف قوجُق (زادۀ ۱ خرداد ۱۳۴۷ در گلستان) نویسنده ایرانی است. وی مدرک کارشناسی‌ارشد رشتۀ مردم‌شناسی را از دانشگاه علامه طباطبایی دارد. آثار مختلفی از او به زبان‌های دیگر مانند عربی، ترکمنی و انگلیسی ترجمه و چاپ شده است.

زندگی‌نامه

یوسف قوجق در اول خرداد ۱۳۴۷ در روستایی ترکمن‌نشین از استان گلستان به نام «اوخلی بالا» از توابع شهر «رامیان» متولد شد و هم‌اکنون ساکن تهران است. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و راهنمایی و متوسطه را در شهر گنبدکاووس سپری نمود.

در سال ۱۳۶۵ در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی (تهران) پذیرفته شد و در سال ۱۳۷۰ فارغ‌التحصیل شد و بعدها در رشته مردم‌شناسی (کارشناسی ارشد) تحصیلات تکمیلی خود را ادامه داد.

قوجق نویسندگی را از دهه شصت به طور جدی آغاز کرده و در نیمه همین دهه با انتشار داستانی در هفته‌نامه کیهان بچه‌ها به جرگه نویسندگان پیوسته است. انتشار نخستین مجموعه داستان او با عنوان کجاوه در آغاز دههٔ هفتاد، مقدمه‌ای بود برای نگارش و انتشار چندین مجموعه داستان و نیز آثار دیگری در زمینه ادبیات داستانی در حوزه کودک و نوجوان.

یوسف قوجق علاوه بر آن‌که نویسنده کودک و نوجوان است، برای بزرگسالان نیز قلم زده و در کنار نویسندگی از پژوهش نیز غفلت نورزیده و در کنار تحصیل، به امور اجرایی فرهنگی نیز پرداخته است. آثاری که از وی به دیگر زبان‌ها ترجمه و در دیگر کشورها منتشر شده عبارتند از: نبرد در قلعه گوگ‌تپه (به زبان ترکمنی / ترکمنستانی)، لالو (به زبان انگلیسی)، نردبانی رو به آسمان (به زبان عربی).

مسئولیت و فعالیت‌ها

  • عضویت در انجمن قلم ایران
  • عضویت در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران
  • کارشناس ادبی مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
  • دبیر سرویس داستان در نشریات نهال انقلاب
  • مدیر اجرایی جشنواره انتخاب کتاب سال کانون و داور مقدماتی آن جشنواره
  • همکاری ادبی با رادیو سراسری
  • داوری بخش داستان در برخی از جشنواره‌های ادبی استانی و سراسری
  • مترجم و مشاور فرهنگی سفیر جمهوری اسلامی ایران در ترکمنستان
  • صاحب امتیاز و مدیرمسئول هفته‌نامه‌ یاپراق

کتاب‌ها

جوایز و افتخارات

  • تقدیر در جشنواره انتخاب کتاب سال شهید غنی‌پور در سال ۱۳۷۷ با رمان نبرد در قلعه گوک‌تپه
  • تقدیر در بخش ویژۀ نخستین جشنواره ملی انتخاب کتاب سال کودک و نوجوان در سال ۱۳۹۰ با داستان بلند مردان فردا
  • راه‌یافته به مرحلۀ نهایی داوری بیست‌و‌نهمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در زیرگروه داستان تألیفیِ بخش کودک و نوجوان در سال ۱۳۹۰ با دو کتاب لالو و مردان فردا
  • تقدیر در پانزدهمین جشنواره انتخاب کتاب سال دفاع‌مقدس در سال ۱۳۹۰ یا کتاب یاد یوسف
  • تقدیر در پنجمین دوره جشنواره‌ داستان انقلاب در سال ۱۳۹۱ با کتاب لحظه‌ها جا می‌مانند
  • تقدیر در بیست‌وششمین دوره جایزه کتاب فصل در سال ۱۳۹۲ با کتاب لحظه‌ها جا می‌مانند
  • تقدیر در دوازدهمین دوره جشنواره قلم زرین در سال ۱۳۹۳ با کتاب لحظه‌ها جا می‌مانند
  • تقدیر در سیزدهمین جشنواره کتاب‌های رشد در سال ۱۳۹۵ با کتاب نردبانی رو به آسمان
  • کسب جایزه قلم زرین با کتاب تاریخ با طعم ذغال‌اخته در سال ۱۳۹۹

گفتاورد

در موضوع آفرینش ادبی، فارغ از اینکه موضوعش چه باشد، قصد هر نویسنده، خلق اثری متفاوت از آثار نوشته شده است. درجه این طراوت و تازگی اثر، به تجربه، تلاش فکری و هوشمندی نویسنده در ترسیم نقشه راه برای پیاده کردن ایده اولیه‌اش بستگی دارد. گاهی هم اتفاق می‌افتد که اثری، به لحاظ مضمون و موضوع، هیچ نوع تازگی ندارد اما موضوعش همواره در جامعه تازگی دارد و نوشتن دربارۀ آن موضوع خاص، به قدری جذاب است و مخاطب دارد که هزار اثر دیگر هم دربارۀ همان مضمون نوشته بشود، باز هم کم است.
این نکته را هم نباید فراموش کرد که در ادبیات، کمتر کسی پیدا می‌شود که مدعی باشد اثری خلق کرده که کسی پیش از آن خلق نکرده، اما می‌تواند بگوید با نگاهی متفاوت‌تر به موضوع نگریسته و سعی کرده در بخشی از عناصر داستان، کاری متفاوت‌تر انجام بدهد. به تعبیر ساده‌تر، در ادبیات داستانی و در ژانر رمان، ساختمان یکی‌ است، اما نوع معماری و مصالح استفاده شده در ساختمان و نوع دیزاین و تزئیات داخل ساختمان، سعی می‌شود متفاوت باشد.
در «زندانی دو دیکتاتور»، تلاش کرده‌ام این موضوع را لحاظ کنم. موضوع محوری رُمانم شخصیتی بود که علی‌رغم زندگی پرتلاطمی که در قبل و بعد از انقلاب داشته، هیچ نوع اطلاعات جامعی(چه به عنوان خاطره و چه به عنوان مصاحبه) از خود باقی نگذاشته است. شخصیتی خاص بوده که هرگز به مصاحبه و گفتن درباره خود تن نمی‌داده است. تنها منبعی که در اختیار داشتم، اسناد ساواک دربارۀ ایشان بود که از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی درباره ایشان منتشر شده بود.(یاران امام به روایت اسناد ساواک/شماره ۵۸). ورق به ورق همان کتاب را خواندم و لابه‌لای آن، از صداقت و شجاعت و مظلومیت ایشان در قبل از انقلاب و دوران مبارزات‌شان آشنا شدم. فهمیدم در ۱۵ سالگی بازداشت شده و... همان شد مرجع من در الگوبرداری از شخصیت ایشان برای نگارش بخشی از رُمان.
این، تنها بخشی از زندگی‌اش بود و بخش دیگرش که برای من مجهول بود، مربوط به حضورش در جبهه بود و اسارتش و خبر مفقود‌الاثر شدنش و ماجرای تکریت۱۱. دربارۀ اینها، اطلاعات مختصری داشتم. البته می‌شد به همرزمانش و هم‌بندی‌هایش در تکریت۱۱ مراجعه کنم، اما قصدم نوشتن رمان بود نه زندگینامۀ داستانی. این شد که با همین اطلاعات موجود، نقشه راهم را ریختم و رمان را نوشتم.
این رمُان، ۱۳ فصل دارد. هر فصل از رمان، راوی مختص خودش را دارد که البته در انتخاب راوی‌ها، دقت کرده‌ام که نماینده طیف‌های متفاوتی باشند از دوست و دشمن. هر کدام از این راوی‌ها، بر اساس جایگاه اجتماعی خود، از موضوعاتی سخن می‌گویند که شخصیت محوری رُمانم در آن حضور داشته است. به عبارتی، روایت هر فرد در هر فصل، همچون تکه‌ای از پازل عمل می‌کند که بخشی از چهرۀ شخصیت محوری رمانم را تکمیل می‌کنند. به عبارتی، حرف‌های هر کدام، مثل چراغ‌قوه‌ای عمل می‌کند که روی بخشی تاریک از اتفاقات ریز و درشت زندگی و خلق و خوی شخصیت می‌تابد. به نظرم، وجه تمایز این اثر با دیگر آثاری که در حوزۀ ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نوشته شده و می‌شود، انتخاب فرم روایت و انتخاب شخصیت محوری رمان باشد. شهید «حسن حسین‌زاده» کم‌سن‌ترین زندانی قبل از انقلاب است، به اعتبار اینکه به خاطر فعالیت‌های سیاسی خودش در ۱۵ سالگی از سوی ساواک بازداشت شده، نه به واسطه فعالیت‌های سیاسی دیگران. در تمام روایت‌های این رمان، حضور فردی (یا افرادی) کنجکاو به دانستن ماجرا، به شکلی نامحسوس اما قابل درک، وجود دارند. ترجیح می‌دهم بیش از این درباره این موضوع صحبت نکنم. چون حس می‌کنم لذت کشف را از مخاطب خواهم گرفت.
با این نظر، موافقم. اینکه می‌بینیم یا می‌شنویم نسل جوان و نوجوان جامعه امروزمان با آن‌چه در قبل از پیروزی انقلاب سر مردم و کشورمان آمده، بیگانه‌اند، نوک پیکان قصور، متوجه من نویسنده است. ما نتوانسته‌ایم از ابزار هنر و ادبیات و رسانه‌های دیداری و شنیداری بهترین بهره را در توصیف ماهرانه فضای خفقان و پر از ظلم و استبداد رژیم ستمشاهی ببریم. گاهی برخوردهای احساسی و احیاناً جناحی با موضوع انقلاب داشته‌ایم و فضایی ایجاد نکرده‌ایم تا نویسندگان بتوانند فارغ از دغدغه‌ها و هراس از برخوردهای احساسی و بعضاً جناحی، از فضای بسته و شکنجه‌های آن زمان و از وابستگی‌های رژیم به بیگانگان و... بنویسند. نتوانسته‌ایم عزم‌مان را جزم کنیم و از افرادی در داستان بگوییم که می‌پنداشته‌اند نشان ترقی و پیشرفت، مالیدن پیشانی‌مان به غرب و به‌اصطلاح، غربزدگی است. نتوانسته‌ایم بسترها و عواملی که منجر به وقوع انقلاب شد، به خوبی تبیین کنیم. به نظرم وقت آن رسیده تا علل عدم اقبال مخاطبان به مطالعه این گونه آثار و تمایل نیمه‌جان نویسندگان در نگارش آثاری فاخر در این گونه موضوعات، آسیب‌شناسی شود.
در این رمان (زندانی دو دیکتاتور) سعی کرده‌ام در حد توان و بضاعت مطالعاتی‌ام، در بخش مربوط به قبل از انقلاب، اطلاعات مربوط به وقایع تاریخی را از منظر راوی(دوست یا دشمن) به صورت قطره‌چکانی، به مخاطب برسانم تا با علم به وقایع و رخدادهای همان دوره، درباره شخصیت محوری رمانم به قضاوت بپردازد.
سبک و مکتب ادبی، به‌خودی‌خود در جامعه ایجاد نمی‌شود. لابد آثاری با محتوایی خاص در جامعه نوشته شده که با دسته‌بندی آنها در یک زیرمجموعه، مکتب و سبکی با نامی خاص نام‌گذاری می‌شوند. من معتقدم با نوشتن اولین آثار داستانی با موضوع و درونمایه انقلاب، شالوده و پایه این سبک و مکتب ادبی در جامعه ادبی ما گذاشته شده است. به نظرم کیفیت آثار چاپ شده، ربطی به این موضوع ندارد. همچنان‌که در بررسی‌های مربوط به تاریخ ادبیات داستانی کشورمان یا دیگر کشورها می‌بینیم، فراز و فرودها در پرداختن به موضوعات مختلف، امری طبیعی است، با این وجود، معتقدم سوژه‌های بسیار ناب و دست‌نخورده‌ای در حوزه انقلاب اسلامی وجود دارد که می‌توانند با قلم نویسندگان مستعد و جوان کشورمان، مخاطبان بدعنق، گریزپا و سخت‌پسند و درعین حال، بسیار باهوش و پر از اطلاعات غلط یا درست تاریخی را به تسلیم برای خواندن و لذت بردن وادار کند.
هر وقت به این سؤال می‌رسم، یاد حرف حضرت آقا می‌افتم و به کتاب‌هایی که ایشان از برخی نویسندگان خارجی یاد می‌کنند. من از حرف ایشان این‌گونه برداشت می‌کنم که ما نویسندگان باید ابزار و فوت و فن آن نویسندگان را در پرداختن به آن مضمون خاص بیاموزیم. بیانات ایشان به این معنی نیست که ایدئولوژی آن نویسندگان را در آثارمان پیاده کنیم، بلکه باید آزموده‌های فنی و تکنیکی آن نویسندگان را در آثارمان استفاده کنیم. من اصولاً با موضوع گرته‌برداری از فن نویسندگان مطرح جهانی موافقم، با این توضیح که باید این تقلید، کم‌کم منجر به ایجاد سبک خاص خودمان یعنی ایرانیزه بشود. مگر نه این است که ما با داشتن پیشینه‌ای قوی در سرایش منظومه‌ها و حکایات، به داستان‌نویسی به سبک غرب پرداختیم و موضوعاتی که قدمای ما به سبکی دیگر می‌آفریدند، بر حسب مقتضیات زمانه و مزۀ دهان مخاطبان امروز جامعه‌مان آفریدیم.
یکی از عوامل عدم توفیق در نگارش آثار فاخر، عدم رسمیت شغل و حرفه نویسندگی است. نویسنده در جامعه امروز، نمی‌تواند حرفه‌ای کار کند. نمی‌تواند برای امرار معاش، به هنری که دارد، اکتفا کند. معمولاً شغل دیگری غیر از نویسندگی دارد و نگاهش به نویسندگی، از سر تفنن است. مادامی‌ که وضعیت نویسندگی این‌گونه باشد، نمی‌توان انتظار داشت اثری فاخر خلق شود.
با اینکه کاملاً با بخش اول نظر شما موافقم، باید عرض کنم که مقوله نقد ادبی در جامعه ما، به درستی جا نیفتاده و متاسفانه رشد خوبی نداشته است. ضعف نقد ادبی در جامعه ما، منافاتی با عدم وجود آثار ادبی فاخر ندارد. در ادبیات داستانی کشورمان، آثار ارزشمند به اندازه‌ای داشته‌ایم که بهانه‌ای برای رشدنیافتگی مقوله نقد ادبی نداشته باشیم. گاهی وقتی در مجله‌ای دانشگاهی، نقدی به برخی از آثار نویسندگان خارجی می‌خوانم که بر اساس شاخص‌ها و نظریه‌های قدیم یا جدید نظریه‌پردازان نوشته شده، لذت زیادی می‌برم. نگاه‌های سیاسی، چه دانشگاهی و چه غیردانشگاهی در مقوله نقد ادبی، به نظرم آفتی برای رشد و بالندگی ادبیات‌مان است. البته منظورم، نقد محتوایی آثار نیست. منتقد ادبی که دست به نقد فنی و ساختاری اثر می‌زند، علاوه بر احاطه‌اش به نظریات مطرح نظریه‌پردازان، به نظرم باید از هر نوع جانبداری سیاسی پرهیز کند.[۱]

نوجوانان کشورم باید وطن خودشان را دوست داشته باشند. نسل جدید در کنار تحصیل و کار، باید هم‌چون پدران‌شان، از این آب و خاک در مقابل هر سلطه‌گر و متجاوزی دفاع کند. در عصری که عصر ارتباطات نام گرفته، تلاش برای زدودن این غیرت‌مندی‌ها و ارزش‌های ملی بالا گرفته و به نظر می‌رسد نوک پیکان این هجوم فرهنگی و ارزشی، نوجوانان ماست. به همین خاطر، نوشتن درباره این‌گونه موضوعات، برای تربیت نسل نوجوان و جوان این کشور، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. دغدغه من، همین بود که عرض کردم.[۲]

به نظرم سه دلیل اصلی باعث شده تا نتوانیم آن‌گونه که شایسته است، رمان و داستان در این گونه ادبی داشته باشیم:
نداشتن مطالعات عمیق درباره پیامبر اکرم (ص) و از تاریخ صدر اسلام؛
دشواری بازنمایی وضعیت فضای صدر اسلام و ناتوانی از بازآفرینی وقایع آن سال‌ها؛
حفظ حرمت پیامبر اکرم (ص) و شخصیت‌های بزرگ صدر اسلام از جمله محدودیت‌هایی است که داستان‌نویس را به هنگام نوشتن داستانی درباره آنها با محدودیت مواجه می‌کند.[۳]


پانویس

  1. «قوجق: نقدهای سیاسی، رمق ادبیات انقلاب را می‌گیرد». دریافت‌شده در ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳.
  2. «گفت‌وگو با یوسف قوجُق، نویسنده قصه‌های جنگ». مجله سلام بچه‌ها دوره ۳۰، شماره ۳۵۴، صفحه ۳۲-۳۴. شهریور ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳.
  3. «مصاحبه با یوسف قوجق». ۲۱ آذر ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳.